by : x-themes

یه دنیا دلم گرفته...کجایی الآن...؟

...

...

 

دیگر حوصله ی هیچ کاری را ندارم...

نه نوشتن...نه گریه کردن...نه بی خوابی کشیدن...

بهانه های دلم را دیگر فقط لمس آغوشت بر طرف میکند...

...

...

 

چقدر سخت است محکوم بودن به لمس خاطراتی که با هر بار لمسشان ذهنت زخم میشود...

...

...

 

داری میری؟باشه!فقط یک لحظه صبر کن...دلم را به جای خاطراتت اشتباهی بردی...

...

...

 

 گفتی دهنم بوی شیر میدهد...

بچه ام..

رفتی...

هه...

به افتخارت امشب دهنم بوی مشروب میدهد...!

بزرگ شده ام!

برمیگردی...؟

 

http://iran.sc/upload/lovemea/13699155426.jpg

 

چهار شنبه 29 مرداد 1392 23:53 |- محیا -|

لعنت به بعضی حرفا....

به بعضی از آهنگا....

به بعضی از تیکه کلاما....

به بعضی خیابونا....

لعنتیا آدم رو درست میبرن همون جایی که واسه فراموش کردنشون ویرون شدی....

دلم بهانه اش را میگیرد چقدر امروز....

حس میکنم نبودنش را....

صدایش میپیچد در گوشم آرام....

و من میگویم....

جانم....

صدایم کردی....

سخته به بارون چشماش بری تو رویا....

قدم قدم گریه کنی کنار دریا....

سخته همش تو فکر باشی شاید بخوادت....

خاطره هاش ورق ورق بیاد به یادت....

خاطره هاش ورق ورق بیاد به یادت....

 

http://love.khateresaz.ir/wp-content/uploads/2013/07/600786_379915212108177_1312845664_n.jpg

یک شنبه 27 مرداد 1392 12:23 |- محیا -|

یهو دلم ریخت!لعنت به همه اونایی که تو نیستند ولی عطر تورا میزنند....

   ♥

     ♥

شرمم از این بود که همه حرفامو شنیدی و اشکامو دیدی و....بعد رفتی....

   ♥

     ♥

کاری کردی که هم عاشقت شدم هم ازت نفرت دارم!!!!!!محیا کوچولوت هیچوقت بزرگ نمیشه....

 

http://www.minos.ir/uploads/134196358413.jpg

یک شنبه 20 مرداد 1392 21:6 |- محیا -|

نبارباران...نبارلعنتی!عشقم بادیگری زیر باران مریض میشود....

............

دست های تنهای مرا هیچکس نمیگیرد...عیبی ندارد خوب است که جیب دارم....

............

دخترخانوم!روی کسی دست گذاشتی که همه دنیای منه!بی وجدان انقدرراحت عزیزم صداش نکن....

............

شکستن یعنی اونی که دوستش داری میشینه کنارتو ازاونی که دوستش داره برات تعریف میکنه....

............

شکسته ام میفهمی؟به انتهای بودنم رسیده ام!اما اشک نمیریزم پنهان شده ام پشت خنده هایی که درد میکنند....

............

ایستاده وپایش را روی گلویم فشار میدهد....تنهایی....

............

 

http://www.cafepatogh.ir/wp-content/uploads/2013/01/cafepatogh-4.jpg

یک شنبه 13 مرداد 1392 15:48 |- محیا -|

کلافه کرده ای مرا!چراهمیشه صدای خنده هایت از نوشته های من زیباتراست...

............

یعنی میشه یه روزبیای بغلم کنی بخوام گله کنم بگی:هیس!همه کابوسات تموم شد....

............

هدایتم کن تا به این باور برسم که جواب بعضی از دعاها انتظاراست....

............

دراز میکشم خیره میشوم به سقف!اشکهایم میچکد درست همان جایی که هیچوقت نبوسیدی....

............

"درد"یعنی مدتی هست که ندارمت....

............

این روزها پرشده ام از لحظه هایی که هیچ دوستشان ندارم....

............

راه میروم و شهر زیر پایم تمام میشود!!!پس تو کجایی بهترینم....

............

چند تکه ازتو پریشان افتاد ته فنجان فالم!میگفتی:آرام نیستی ونامه ای هم نخواهد آمد....

............

 

http://www.isati3.com/uploads/admin/1392/02/19/1/dc4da701ea.jpg

دو شنبه 7 مرداد 1392 17:25 |- محیا -|

ϰ-†нêmê§